وقتی که درها بسته و همه چیز بی‌صداست

وقتی که خنجر نگاهت بر روی گلوی ناله‌هاست

وقتی دیدی همراه صدای باد صدای غمگینی می‌آید

وقتی که از گذر ثانیه‌ها خسته شدی

و نگاه و دلت از همه آیینه‌ها گرفت

وقتی که دلت گرفت و خواستی گریه سر کنی

و شب را با گریه‌هایت سحر کنی ، گریه کن

به یاد عشق گریه کن ، به یاد تنهایی گریه کن

به یاد آخرین دیدارش گریه کن،به یاد خنده‌هایش

به یاد بوسه‌ها و قلب شکسته و اشک‌هایش گریه کن

به یاد پاییز زندگانیت گریه کن

به یاد نداشتن‌هایش گریه کن

به یاد پاییز باش،به یاد آخرین پائیز

 که تا مرگ فاصله ای نیست...

 

 

پ.ن:

چه کسی می‌دانست ما بعد از خداحافظی

به چه چیز مبتلا می‌شویم...