ماوی
دریا نیستم
تا موجهایم چشمهایت را خیره کند
باد نیستم
تا موهایت را نوازش کنم
کوه نیستم
تا شانهام از دردهایت خانه بسازد
من فقط یک خیالاتیم
کسی ک هر شب با فکرها و خوابهایش
با تو زندگی میکند و
صبح به آن زندگی میبازد....
پن ؛
قصهی روز و شب من؛ سخنی مختصر است
روز در خواب ِخیالاتم و شب بیدارم ...
+ نوشته شده در ساعت 19 توسط کایا
شب از هجوم خیالت