239

باید خشتک اهالی سینما رو جر داد ، چقد باس صبر کنیم تا فیلم های تازه اکران شده به شهرستانا بیاد،تهرونی ها دهنتون سرویس و خیلی بزغاله میباشین ‏. حورا :ایقد بگو عقده ای شهرستانی تا جفت تخمدونات خشک شن

238

داماش ...به گا رفت

237

خب ، یه وختایی ما در اوج ده دوازده سالگی بودیم ،در این برهه مردانی وجود داشتن معروف به " بچه باز " که کابوس بچه قشنگای اون روزا بودن و محل شکارشان اکثرا" روبروی مدارس غیرانتفاعی پسرانه بود که مهم ترین مرحله مخ زنی یک بچه باز پرسیدن سؤال معروف ; عمو کلاس چندی ؟ بود یعنی پرسیدن این سؤوال همانا و به سیخ کشیده شدن ماتحت بچه قشنگ همانا، مام گوشامون برا جلوگیری از پرسیده شدن این سؤال خبیث کشیده شده بود و هرجا تو جمعی حرف از مقطع تحصیل میشد بند شلوار را سفت کرده و الفرار ، شاید خیلیا اینو درک نکنن ولی به سلامت رد کردن ماتحت مبارک از دوران حکومت بچه بازان یکی از افتخارات دوران نوجوانی مان می باشد البت مالی هم نبودیم

236

برو ، برو تخم جن ...گمشو

235

عشق به آزادی از این سراچه بیداد ...انتظار را آسان میکند ، بال هایم را گشوده و پرواز خواهم کرد.....روشنایی و نور را به خود هدیه خواهم داد...آزادی خفته را با بوسه ای بر لبانش بیدار خواهم کرد....

234

یه سری آدمایی مث من هستن که بیشتر اوقات از چیزی که ندارن مینویسن ...از آرزوها ،ز حسرت ها،از منفوریات ذهنی....از مردانی یابو صفت که لای خایه های نسوانی هرز با بوسیدن مقعدشان شب را به سحر رسانیدند ،زنانی سگ صفت که غیرت مردانشان را در سکس های لطیف و با آب و تاب و پر از عشوه و بدور از خشونت حل نمودند... و سوختند در شهوت بوسیدن خواهر زاده ی شوهر..و دخترکانی کم خرد که سر کوچه مدرسه،از پسرانی مفعول شماره گرفتند و عاشق شدند ،پای تلفن سکس کردند،فراموش شدند،پریود شدند و درد کشیدند و خود را در آغوش خیس خیالی پسرکی رها کردند. " اینان را به عذابی سخت وعده ده "

233

با دو تا از دوستام بودیم و لای یکی ازون مسابقات تعریف کردن خاطرات دوران دبیرستان گیر کردم ، یهو همه چی معمولی بود داشتیم درباره فوتبال حرف میزدیم که یکی از بچه ها یاد یکی ازون خاطرات دبیرستانمون افتاد ، من که یادم نمیومد ولی بقیه انگار یادشون بود،بعدش شروع کردن به تعریف کردن اون خاطرات احمقانه ،یه چی میگفتن و میزدن زیر خنده،مونده بودم اون وسط چه غلطی بکنم،چند بار زور زدم بحث رو بکشونم به فوتبال نشد و اون لعنتی ها داشتن حال میکردن،منم گوشیم رو برداشتم،یه بازیه هست که توی هر مرحله باید یه توپ رو از وسط یه سری حلقه طلایی ،خیلی وقته گیر کردم توی مرحله هشتم

232

آدما یا خوشبختن یا خوشباختن، خوب اونایی که خوشبختن کون لق شون ، ولی آدمای خوشباخت قشری هستن که از بدو تولد بد آوردن ،اولیش روزی بود که اوس کریم انگشت خیس گذاشت در کون مبارکشون و از زیر ناف اومدن روی ناف،این قشر در کون شون مث اسب کابوی ها داغ جمهوری خورده،این قشر دهه شصتین،بعد تولد تا روزی که فهمیدن لای پاهاشون چیه، روزا بمب و موشک تو آسمون شون بود شب هم عکس خمینی تو ماه آسمونشون،تنها قشری هستن بازی محبوبشون دکتربازی بود ، قشری که با احمدی نژاد هم نفس شد،هم نسل هاش تو بازداشتگاه گائیده شد ، خودش تو اجتماع ، قشری که هنوز انگشت خدای مهربون رو در کون ش احساس میکنه

روزی...آزادی ، روزی.....تحجر

تبارشان از سیاهی و تباهیست،مهرشان بریدن سروهای چمان/از پس پرده که برون آیند هر زمان،ابلیس را به یاد آورند این شب زدگان/از خون دل ملت جام شرابشان پر،لاف میزنند مائیم مصداق دیگر " حر " ، در شهری که پر است از باده و اسلام و تحجر

بیدار شو عزیز گر خفته ای به ناز

پرسم هماره ز خود که " مشیت " چیست ؟ این که هر دم به زبان عجوزگان نشخوار میشود / ما در رهی افتاده ایم که انتهایش سراب / پی در پی و همیشه در افق تکرار میشود / عالم دمادم از اشک خون سرشار میشود

231

مث سر زدن به نوشته های گذشته ، یادآوری موجود پیشین، چه بودی ، چه شدی! به باد رفتن تموم ایده ها و آرزوهای ز یاد رفته ، انرژی های تحلیل رفته ، ذهن نم کشیده،روح بیمار و اعصاب خراب ; اینا میراث گذشته های احمقانه س

230

وقتی یاد تو شورت و سجاده ام را تر می کرد.............

229

امروز دارم همش به این فک میکنم اسکناس های پاره شده عاشق اینن که گیر من بیفتن ولی خوب خیلیاشون گیر من نمیفتن چون گیر تو میفتن ،و تو سریع یه چسب بهشون میزنی ،شایدم مثل یه احمق وقت بذاری،تر و تمیز بهشون چسب بزنی ولی چه فایده هر چقدم زور بزنی فایده نداره ، میدونی اون اسکناس های پاره فقط عاشق اینن که گیر من بیفتن. واقعا وقتی نگاشون میکنی نمیفهمی باهات حال نمیکنن؟ من اون اسکناس های کهنه رو فقط واسه پاک کردن کفشام میخوام خودشونم حال میکنن!!!

228

چن روزه یکی از اون تصمیم های درست گرفتم.خب یکی از اون تصمیما که بعدش مث یه احمق خوشحالی،خو منم خوشحال بودم تو اون لحظه اول ولی پر از دلشوره .میدونی زیاد نباید جلو این چیزا مقاومت کرد گورباباش.یه جشن کوچیکم واسه خودم گرفتم ،چن تا بهمن کوچیک ،با آجیل و ...کاش ازین تصمیمای درست بیشتر میگرفتم اینطوری مرد موفق تری بودم،اینا همش پشت بند یه تصمیم درست میان تو مخ آدم،یه مشت احساس خوب که آویزون یه تصمیم درستن ،خب با غلط دس دادم و جدا شدیم در وا قع من سر جام نشستم اون تصمیم غلط بود که رفت احتمالا سراغ یکی دیگه .اون بیرون پر از آدمه

228

این روزا همه چی ، همه روابط آلتی شده ، به هر کی اعتماد کنی درتو میماله آنچنان که نمد مالند و بهت خیانت میکنه ، اصن قانون جدیدی وضع شده : اگه اعتماد کنی ، خیانت می بینی ، اگه اعتماد نکنی ، خیانت کاری

227

تازگی ها هر وخ میشینم زیاد فکر میکنم همه چی به هم میریزه،اصن به نظرم از فکر زیاد است که بعضی وقت ها آدما کارای احمقانه ای میکنن! من فک میکنم گاهی باید فک نکرد....شایدم دیگه نشسته فک نکنم ..

ش مث شازده

شازده دیگه نه بر نبودنم خرده بگیر نه بهونه کم بودنمو... دیگه کلافه ات نمیکنم،عاصی ات نمیکنم ،اصلا گم میشم،کم میشم،تموم میشم...آنچه میخوام تنها لبخند توست...برا بودنت ، خوب بودنت هر شب دعا خواهم کرد

رفیق خوب روزهام

هی رفیق ، رفیق خوب روزهام ; از دست دادن همه ا م ی د ها یعنی آزادی ، از دست دادن همه ا م ی د ها یعنی آزادی ، من دارم پی آزادی با حبس تو این چاردیواری میگردم ، میدونی رفیق هیچ وخ این حس رو با لغزش نوک انگشتات عوض نمیکنم، میدونم هیچ وخ اینو درک نمیکنی،هی رفیق سرمو شیره نمال فقط به یادم باش

226

این علف های هرز امروز از ساق مریم بالا میرن تا بخشکانندش که زیبا نماند

225

دارم سرم رو میخارونم ، همه جاش رو ، کاش لااقل میخارید تا میخاروندمش، همینطوری الکی فقط خاروندمش ،همه جاش رو ، بیچاره سرم،از وقتی تصمیم گرفتم با تخم هام ور نرم ،همه جای سرم زخم زیلی شده انگار باس دوباره برم سراغ تخم هام

224

انتخاب های اشتباه باز دور و برم میپلکن ،چشمک میزنن فقط باید دستمو دراز کنم و با خیال راحت یکیشون رو انتخاب کنم و تنها خوبیش اینه که لازم نیست بترسی نکنه یه انتخاب اشتباه باشه

223

بگشای پنجره را،کوچه دلم تاریک است با هم خلوت کنیم ،هم پیاله شیم تا بدانیم...خلوتمان از جنس تنهایی ست ،همچون کوچه ای که بی عابر نمی ماند،که همیشه تنهاست ، کسی ماندنی نیست....

رفیق خوب روزهام

رفیق خوب روزهام ; چه داستان ها،حرفا دارم واست ، یه اتاق کوچیک با یه لامپ بزرگ،آویزون درست وسط سقف توی یه زیرزمین بزرگ،بی شب ، بی روز .دیوارها سیمانی و صداها شفاف ،فکر ولی درگیر، رفیق خوب روزهام ;اما خوب میدونم حرفامو هرگز نخواهم گفت،در همین زیرزمین بمانند شاید بهتر است، تو فقط بیادم باش،رفیق خوب روزهام;دلم نمیخواست پست بذارم ای روزا ،نشد آدرسو واست بذارم

223

آدم چقد حراف میشه وقتی نتونه شادی هاشو با کسی قسمت کنه ، این شادی ، علف یا هر چیز قسمت کردنی دیگر میتونه باشه که حاضری با همه حتی یارو که درت رو مالیده تقسیمش کنی

222

بغضی خستگی ها گاه گاهی که می رسند به چشمات چاره ای نیست باید فرو بریزن ،باید شسته شن

221

اتفاقات کوچکند که مدام ، آرام روی هم جمع میشوند...تپه میشوند...یا حتی کوه.دادن اصالت به بدی ها برای درک بهتر نیکی ها... سیاه نمایی برای دیدن روشنایی ها درست شبیه همین ماهی که تنها شب ها رؤیت می شود و زیبا و روز در سایه نور خورشید محو می شود...این ماه هم دارد از اصالت تاریکی سؤاستفاده می کند شاید....

220

چه میدونم ، فقط امیدوارم یه رازی باشه توی زندگی مگس ها ، یه چیز خیلی عجیب ، چیزی که مگس ها تونستن تا حالا از ما پنهونش کنن ، بعد یه مرد بزرگ اون راز را بفهمه و یه روز به همه مون بگه ، یه چیزی تو مایه های نیوتن وقتی سیب افتاد روی سرش ، هر چند به قیافه اون مگس های احمق نمیخوره که این همه سال تونسته باشن یه چیز بزرگ رو قایم کنن ، ولی من که دوس دارم اون مگس های احمق تونسته باشن این همه سال راز بزرگی رو قایم کرده باشن از ما !!

حسرت بوسیدن لبت وسط خیابون

یه هاله مقدس روی سر مترسک....کرم و کلام کذب و کشک و کتاب کهنه ...جوون و جلق و جهاد اکبر و امام نائب....ترانه" ندا " از شاهین نجفی ، یه ترانه مقدس با ندای آسمانی شاهین نجفی ، از معصومی شنیدم هرکی این آهنگ رو گوش بده ایمانش کامله و دیگه نمیخواد برا رفتن به بهشت هر گهی بخوره

219

دارم سالاد میخورم و به این فک میکنم چقد سالاد خوبه ، با اینکه درهم ریخته س و همه چیز از همه جا ، از هویج در خاک تا آن خیار درختی با همه رنگ ،از سبز گرفته تا قرمز قاطی پاتی و من میتونم با کمی سس و با لذت همه سالاد لعنتی رو بخورم ، دنیای ما آدمام قاطی پاتی داره حسابی ولی با هیچ گهی درست نمیشه

218

اگر از درون پف کردی ، اگر مغزت یخ زد ، اگه دوده نشسته بود بر روحت ، اگه خرت خرت پودر شدنت را همیشه میشنوی بگو ، بگو به من ، تا به پیشوازت بیام ، تا بهت بگم اینجا همیشه برفک است